کتابخانه «شکوفایی و رشد»

کار ما، تخصصی، تربیت است؛ کوچینگ؛ مهارت شکوفا شدن و رشد دادن

کتابخانه «شکوفایی و رشد»

کار ما، تخصصی، تربیت است؛ کوچینگ؛ مهارت شکوفا شدن و رشد دادن

بهترین روشها، ترفند و تکنیکهای تربیت را
در کنار هم جمع کردیم...
پاسخهایی کاربردی، معتبر و تاحدامکان جامع به سوال های رایج...

«محمدرضا سرافرازی»
«محمدرضا سرافرازی»

طبقه بندی موضوعی وبلاگ اخلاق و تربیت

وظیفه‌گرایی (deontological theory) (Non-Consequentialism)

وظیفه‌گرایی: ویژگی خود فعل و خصوصیتی از آن، با صرف نظر از نتیجه آن می­تواند فعل را صواب یا خطا کند.

ارزش اخلاقی یک عمل، تابع نتایج آن در خارج نیست، بلکه به صورت مستقل و براساس ملاحظات مربوط به ذات آن فعل تعیین می گردد

یعنی ممکن است عملی صواب باشد ولی اصلاً غلبه خیر بر شر را به دنبال نداشته باشد.

 

انواع وظیفه‌گرایی

در فایل پیوست وجود دارد

وظیفه‌گرایی قاعده‌نگر

قواعدی کلی وجود دارند که ملاک تشخیص وظیفه در هر موقعیت جزئی هستند. موارد جزئی مصادیق آن قواعد کلی هستند.

بنابر این، احکام اخلاقی جزئی، محصول یک قیاس هستند که در کبرای آن قواعد و اصول کلی اخلاقی قرار دارد:

خیانت در امانت خطا است.

این عمل خیانت در امانت است.

پس: این عمل خطا است.

 

 

انواع قاعده‌نگری:

تک قاعده‌ای: تنها یک قاعده کلی وجود دارد و سایر قواعد قابل ارجاع به آن هستند؛ امر الهی، اصل تعمیم‌پذیری کانت.

چندقاعده‌ای: چند قاعده غیر قابل فروکاستن به هم وجود دارند؛ راس، فرانکنا.

 

وظیفه‌گرایی عمل‌نگر

در هر موقعیتی باید مستقلاً و به عنوان یک مورد بی‌مانند قضاوت کرد. تشخیص خوب و بد قاعده کلی ندارد.

اخلاق وضعیت: قواعد برای تشخیص عمل درست به کار نمی‌آیند (افراطی) و یا خود قواعد از قضاوت‌های جزئی تشکیل می‌شوند (معتدل) (نسبت به قواعد، بشرط لا است)

تذکر: اخلاق وضعیت تقریری از اخلاق محبت مسیحیت است. یعنی در هر موقعیت باید دید کدام کار محبت‌آمیزتر است، نباید بر اساس قواعد قضاوت کرد.

اگزیستانسالیسم: بجای شهود اخلاقی، تصمیم را جایگزین می‌کنند. آنچه ملاک خوب و بد است، این است که چقدر شخص آزادانه و با اراده آزاد خالص تصمیم گرفته باشد.

تذکر: بافت‌گرایی (contextualism) مساوی عمل‌نگری نیست.

بافت‌گرایی: این که در هر موقعیتی چگونه باید فعل درست را تشخیص داد، بستگی به بافت و زمینه دارد؛ ‌ممکن است در یک بافت نتیجه‌گروانه قضاوت کنیم و در بافت دیگر وطیفه‌گروانه، در یک بافت قاعده‌نگرانه قضاوت کنیم، در بافت دیگر عمل‌نگرانه و ... (نسبت به ملاحظات مختلف و نظرات مختلف، لابشرط است)

 

نقد دیدگاه وظیفه‌گرایی عمل‌نگر

 

1.      در مقام عمل برای ما ممکن نیست که بدون قواعد به سر ببریم زیرا اولاً همیشه نمی­توانیم وقت صرف کنیم و برای حکم کردن در هر موقعیتی از نو تلاش کنیم و ثانیاً در جریان تعلیم و تربیت نیاز به قواعد داریم ثالثاً احکام اخلاقی جزئی هم به طور ضمنی کلی­اند.

2.      احکامی که ادعا می­شود جزئی­اند، در واقع کلی­اند:

حکم فعل الف در موقعیت ب فلان است.

باید در هر موقعیت مشابه ب، همان حکم شود و اگر بی هیچ دلیلی مختلف حکم شود، اصلاً گویا دیدگاه اخلاقی نداریم.

محمولات اخلاقی اگر بر موضوعی حمل شوند، بر هر موضوع دیگر با خصوصیات موضوع قبلی هم حمل می­شوند. (اصل تعمیم­پذیری) این شرط انسجام و عقلانیت اخلاقی است. زیرا عقلانیت حکم می‌کند که در موارد مشابه، مشابه قضاوت کنیم. البته این که آیا در مقام اثبات می‌توان نشان داد که دو موقعیت مشابه هستند یا نه و این که اصل بر مشابهت است یا بر عدم مشابهت، هنوز جای بحث دارد.

3.      احکام جزئی با استدلال از احکام کلی به دست می­آیند. اگر هیچ دلیلی اقامه نشود، حکم جزئی قابل قبول نیست و احکام کلی در مورد موقعیت­های مشابه جاری می­شوند. (فرانکنا)

جواب: اولاً اتفاقاً جریان برعکس است. ما دربار قواعد کلی بر اساس قضاوت‌های جزئی قضاوت می‌کنیم. یعنی گاهی اوقات با همین قضاوت‌های جزئی آنها را قید می‌زنیم یا استثنا می‌زنیم. حتی در موارد تعارض قواعد کلی، با قضاوت جزئی خویش، یکی را بر دیگری ترجیح می‌دهیم.

ثانیاً توجیه یک حکم جزئی ضرورتاً از طریق استدلال عقلی (ارجاع جزئیات به کلیات) اتفاق نمی‌افتد. چه بسا از طریق شهود اتفاق افتد و ما برای قانع‌سازی دیگران تلاش کنیم شهودهای مشابهی در آنها راه‌اندازی کنیم.

4.      عدم ارائه قواعدی برای تشخیص وظیفه و اکتفا به شهود یا تصمیم فاعل، ما را به ورطه نسبیت‌گرایی می‌اندازد.

 

نظریه کانت

کانت (1724 ـ 1804 م.) در آلمان زندگی کرده است. در کل زندگی از محله­ی خود خارج نشده است.

امانوئل کانت اساس اخلاق را نه در طبیعت انسان و نه در فرامین الهی، بلکه در عقل عملی مطلق و کلی می جوید. مدرکات عقل عملی همان مدرکات اخلاقی هستند.

نظرات کانت مقابل نظرات هیوم است. هیوم معتقد بود آنچه رفتارها، تصمیمات و قضاوت‌های انسان را شکل می‌دهد، امیال و هیجانات او هستند نه عقل او. عقل برده عواطف است.

کانت معتقد است عقل می‌تواند مستقل از عواطف حکم کند و اتفاقاً تشخیص خوب و بد اخلاقی باید مبتنی بر عقلانیت باشد نه عواطف و امیال انسانی.

کتابها: بنیاد مابعد الطلبیعه اخلاق و نقد عقل عملی

وظیفه‌گرایی کانت: هیچ نتیجه‌ای نمی‌تواند ملاک خوبی باشد، حتی سعادت وابسته به امیال ما انسان‌ها است و همه موجودات عقلانی را دربرنمی‌گیرد.

ملاک عمل اخلاقی، رفتار انسان عاقل است. باید پیش‌بینی کنیم که یک انسان تماماً عاقل چه می‌کند، آنگاه ما باید آن را انجام دهیم. این نوعی از استنباط باید از هست است.

 

انواع قضایا

قضایای تحلیلی: محمول از تحلیل مفهومی موضوع به دست می‌آید. قضایای تحلیلی ضرورتاً صادق‌اند ولی علم‌افزایی ندارند.

قضایای تألیفی: محمول از تحلیل مفهومی موضوع به دست نمی‌آید. این قضایا دو دسته هستند:

قضایای تألیفی پسینی: صدق و کذب آنها وابسته به تجربه است. یعنی بعد از تجربه کردن این قضایا تصدیق می‌شوند، مانند «همه انسان‌ها کمتر از 5/2 متر قد دارند». این قضایا چون مبتنی بر تجربه و استقرا هستند، نمی‌توانند به صورت کلیه بیان شوند.

قضایای تألیفی پیشینی: صدق این وابسته به تجربه نیست. یعنی باور به این قضایا بعد از تجربه حاصل نمی‌شود. برخی از این قضایا ضرورتاً صادق هستند، مانند «هر حادثی علتی دارد»، «کوتاه‌ترین فاصله میان دو نقطه خط مستقیم است»

احکام اخلاقی جزء قضایای تألیفی پیشینی هستند. یعنی اولا نمی‌توان با هیچ تجربه‌ای صدق آنها را زیر سؤال برد. مثلاً قضیه «راستگویی خوب است» صادق است حتی اگر یک نفر هم در دنیا راستگو نباشد یا اگر همه باور داشته باشند که راستگویی خوب نیست. گزاره‌های اخلاقی نسبت به تجربه مقاوم هستند. البته گزاره‌های بنیادین اخلاق چنین هستند نه گزاره‌هایی که محصول استدلالی هستند که یکی از مقدمات آن ناظر به واقع است. چنین گزاره‌هایی ممکن است با اثبات کذب گزاره ناظر به واقع، کاذب شوند.

ثانیاً قضایای اخلاقی توسط تجربه قابل اثبات نیستند: از این که همه مردم وفادار هستند، نمی‌توان نتیجه گرفت که وفاداری خوب است یا باید وفادار باشیم. به صورت کلی نمی‌توان از «هست» «باید» استخراج کرد.

 

اراده خیر

کانت می گوید محال است چیزی در جهان و حتی خارج از آن تصور کرد که بدون قید و شرط، خیر باشد، مگر فقط اراده نیک و خیر را. این بدین معناست که اراده خیر، تنها و فقط همان، خیر است. بسیاری از اشیاء مانند: ثروت، قدرت، لذت، علم، تیزهوشی، شجاعت، همت و پشتکار وجود دارند که در بسیاری جهات خیرند، ولی در همه اوضاع و شرایط خیر نیستند. حتی خیر بودن سعادت مشروط به شرائط ـ مثل عمر کافی، آزادی و امکانات بروز فضائل ـ است. اما اراده­ی خیر هیچ شرطی ندارد.

تنها اراده خیر است که همیشه و در همه شرایط خوب است.

منظور از اراده خیر یعنی اراده انجام وظیفه و تکلیف. اراده ای که به خاطر تکلیف عمل می کند، ارادة خیر است تکلیف به معنای ضرورت عمل کردن از سر احترام به قانون است.

کارهای اختیاری به صرف مطابقت با وظیفه عقلانی دارای ارزش مثبت اخلاقی نخواهند شد، بلکه کاری از نظر اخلاقی ارزشمند است که افزون بر مطابقت داشتن با وظیفه به نیت و انگیزه ادای تکلیف عقلانی سر زده باشد.

انواع امر

انواع اصل:

کاردانی: اگر خواهان ساختن باغچه باشیم، باید از بیلچه استفاده کنیم.

مصلحت‌اندیشی: اگر خواهان سلامت هستیم، باید از غذاهای سالم استفاده کنیم.

 

امر احتمالی یا ظنی (ناشی از اصل کاردانی): باید از بیلچه استفاده کنیم. (چون ساختن باغچه مطلوب احتمالی است، این امر هم احتمالی است)

امر تحقیقی (ناشی از اصل مصلحت‌اندیشی): باید از غذاهای سالم استفاده کنیم. (چون سلامتی خودش مطلوب قطعی است، این امر هم تحقیقی است)

امر مطلق (اخلاقی): باید راست بگوییم (این امر مشروط به هیچ مطلوبی نیست و خودش ارزش دارد.)

 

نکته: امر کاردانی و تحقیقی مشروط هستند یعنی مشروط به مطلوبیت مقدم (گزاره شرطی در اصل کاردانی و مصلحت‌اندیشی) است. ولی امر مطلق مشروط به مطلوبیت چیزی نیست. به عبارت دیگر، امر مطلق جنبه مقدمی ندارد.

 

 

وظایف کامل و غیرکامل

کانت وظایف را به دو نوع تقسیم می‌کند: وظایف کامل و ناقص. وظایف کامل آنهایی هستند که تمام جزئیاتشان مشخص شده است و جایی برای اختیار و آزادی عمل فاعل باقی نمانده است. (مانند پرداخت دین در زمان مقرر) اما وظایف ناقص وظایفی هستند که وظیف به صورت کلی معین شده ولی برخی جزئیات به اختیار فاعل گذاشته شده است. (مانند کمک به فقرا که فاعل در مورد میزان کمک، شخص کمک‌شونده، زمان کمک، شکل کمک و ... آزادی عمل دارد).

 

تنسیق‌های امر مطلق:

باید ملاک و ضابطه‌ای داشت تا بتوان بر اساس آن وظیفه را تشخیص داد تا بعداً بتوان با نیت انجام وظیفه به آن عمل کرد تا خیر اخلاقی پدید آید.

کانت معتقد است انسان از آن جهت که عاقل است، مکلف به اخلاق است. پس امر اخلاقی همان امر عقلی است.

کانت معتقد است کاری را که عاقل کامل انجام می‌دهد، موجوداتی نبستاً عاقل (مثل انسان‌ها) باید انجام دهند. یعنی اگر موجودی کاملاً عاقل کاری را انجام می‌دهد، ما باید آن کار را انجام دهیم.

باید دید ملاک عمل انسان عاقل چه می‌تواند باشد. اصلی‌ترین حکم عقل،‌ عدم تناقض و سازگاری است. یعنی وقتی در موقعیتی بر اساس قاعده‌ای عمل می‌کنیم، در موقعیت‌های دیگر بی‌جهت آن را کنار نگذاریم. تعمیم‌پذیری کانت از اینجا سر برآورده است.

1.      صورت‌بندی تعمیم‌پذیری(Universalizability) : تنها طبق قانونی عمل کن که در عین حال بتوانی خواهان عمومی‌ شدن قانونت باشی.

2.      صورت‌بندی غایت فی نفسه: چنان عمل کن که انسانیت را چه در خودت و چه در شخص دیگران همواره در عین حال، به عنوان غایت به کار بری نه صرفاً به عنوان وسیله.

3.      صورت‌بندی مملکت غایات: چنان عمل کن همواره به واسطه قانون‌هایت عضو قانون‌گذار در کشور عام غایات باشی.

 

کانت معتقد است باید به امری پایبند بود که بتواند مانند قوانین طبیعی، بدون این که خودشکن باشد، به قانون طبیعی تبدیل شود. یعنی اگر ما می‌خواستیم جهان را خلق کنیم و آن قانون (یا ماکزیم) را یکی از قوانین طبیعی کنیم، خودش خودش را نقض نکند.

عده‌ای معتقدند پرده جهل رالز متأثر از صورت‌بندی مملکت غایات است:

 

کانت تنها کاری را به لحاظ اخلاقی خوب یا الزامی می داند که آدمی بتواند بدون تناقض، از هر کس دیگر در آن شرایط و اوضاع و احوال بخواهد چنین کاری را انجام دهد و در صورتی که نتوان بدون تناقض انجام آن کار را از دیگران خواست آن کار مطابق با امر مطلق (تکلیف) نبوده، به لحاظ اخلاقی نادرست است.

 

 

یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با تعمیم‌پذیری، پرده جهل[1] است. این تکنیک یکی از مفاهیم اساسی نظریه جان رالز[2] است. پرده­ی جهل یک تکنیک است و نه یک مفهوم ارزشی. پرده­ی جهل یعنی شخص در مقام قضاوت و تصمیم‌گیری نسبت به همه­ی خصوصیات افراد درگیر در ماجرا (و بخصوص خودش) جهل داشته باشد. هر فرد انسانی را بما هو انسان در نظر بگیرد و به تشخصات و تعینات کاری نداشته باشد. پرده جهل از ما می‌خواهد قبل از تصمیم‌گیری و قضاوت، ابتدا در پرده جهل نسبت به اطراف مسأله فروبرویم، آنگاه قضاوت کنیم. یعنی قضاوت و تصمیم ما درباره مسأله اخلاقی فارغ از این باشد که قرار است در آن ماجرا چه نقشی داشته باشیم. گویا قرار است بعد از تصمیم‌گیری در مسأله‌ای خاص، نقش ما را در آن سناریو تعیین کنند. اگر واقعاً با تکنیک پرده جهل به قضاوت اخلاقی بنشینیم، می‌توان گفت بی‌طرفی واقعی را محقق کرده‌ایم. تکنیک پرده جهل بهتر از بی‌طرفی خام و ساده، اخلاقی بودن تصمیم را تضمین می‌کند.

به بیان رالز باید قبل از قضاوت در موقعیت نخستین[3] (موقعیت تعین‌نایافته نقشی) قرار گیریم و آنگاه از آن موقعیت قضاوت کنیم. قضاوتی که در پرده جهل صورت گیرد، قضاوت عادلانه‌ای است که تأمین‌کننده بی‌طرفی است.

مطلق‌گرایی (absolutism) کانت

سه کاربرد خوب:

الف) برای هدفی دلبخواهی (زهر برای خودکشی خوب است) (وجوب بالقیاس الی الغیر فلسفی)

ب) برای هدف خوب (تندرستی برای سعادت خوب است. البته خود سعادت هم خوب است) (وجوب غیری فقهی)

ج) برای موجود عقلانی خودش خوب باشد (صبر خوب است. راستگویی خوب است.) (وجوب نفسی)

اخلاق مطلق است یعنی فارغ از این که چه نتیجه‌ای حاصل می‌کند، خودش خوب است و ارزش آن وابسته به هدف نیست.

 

قانون بودن قانون به کلیت، اطلاق و استثناپذیری آن است. به همان صورتی که قوانین طبیعی و تجربی قوانینی کلی هستند، قانون اخلاقی نیز باید دارای این ویژگی باشد.

اوامر اخلاقی اوامری مطلق هستند یعنی مشروط به میل، پسند، سود، زیان خواست و ناخواست ما نیستند. مثلاً باید وفای به عهد کنیم. اگر به ویژگی کلی قانون که کلیت و استثنا ناپذیری باشد دقت شود این نتیجه بدست می‌آید که تنها زمانی می‌توان به قانون احترام گذاشت که کلیت آن خدشه وارد نکرد و آنرا نقض نکرد.

اعمالی را که از انسان به طور اختیاری صادر می شود، می توان به سه دسته تقسیم کرد:

الف) افعالی که برای نفع و مصلحت شخصی انجام می گیرد

ب) افعالی که تنها بر اساس امیال طبیعی آدمی تحقق می یابد

ج) افعالی که تنها برای ادای تکلیف انجام می گیرد و نه از سر میل طبیعی یا مصلحت شخصی

تفاوت امر مطلق کانت با مطلق‌گرایی.

امر مطلق در برابر امر مشروط است. یعنی برخی امور خیر مشروط‌اند ولی برخی دیگر خیر مطلق‌اند و مشروط به چیزی نیستند. یعنی امر اخلاقی برای حصول نتیجه‌ای نیست.

مطلق‌گرایی به این معنا است که حکم «راستگویی خوب است» هیچگاه قید و استثنا نمی‌خورد. کانت در خصوص راستگویی بک مطلق‌گرا است. البته این مسأله ربطی به امر مطلق کانت ندارد. او برای اطلاق خوبی راستگویی ادله دیگری دارد.

 

 

خلاصه نظر کانت درباره ارزش اخلاقی

1.      بنای هنجارهای اخلاقی را نمی‌توان بر تجربه گذاشت. انسان‌ها آن قدر تجربه‌های گوناگون دارند که نمی‌توان به استناد تجربه به یک نظریه اخلاقی واحد رسید.

2.      اخلاق به نحو قابل توجهی عمومی است. اگر ضابطه‌ای نتواند به قوانین عمومی تبدیل شود نمی‌تواند اخلاقی باشد.

3.      ضرورت هیچ‌گاه نمی‌تواند عذری برای نقض شاخص‌های اخلاقی باشد. زیرا شاخص‌های اخلاقی عمومی و مطلق‌اند.

4.      کارآیی، تأثیر و نتایج معیار خوبی برای سنجش منش‌های اخلاقی نیستند زیرا اینها جنبه‌ی دوراندیشی و مصلحت‌بینی دارند. و اخلاق مصلحت‌بینی نیست.

5.      ملاک ارزش اخلاقی نیت انجام وظیفه است.

6.      ملاک تعیین وظیفه،‌ امر مطلق است که تنسیق‌های مختلفی دارد و مهم‌ترین آنها تعمیم‌پذیری است.

 

نقد دیدگاه کانت:

1.      کانت به انگیزه اخلاق توجه نکرده است (حتی نباید بخاطر تمایل به وظیفه عمل کرد)

2.      قانون کانت صوری است و محتوای اخلاق را تأمین نمی‌کند؛ برخی از آنچه آدمی مایل به تعمیم آن است، ارزش اخلاقی ندارد

3.      مطلق‌گرایی همیشه صحیح نیست.

4.      در تعارض وظایف کامل چه باید کرد؟

 



[1] veil of ignorance

[2] John Rawls

[3] Original position

فایل پیوستیوظیفه گرایی استاد بوسلیکی
عنوان: فلسفه اخلاق وظیفه گرایی
حجم: 46.2 کیلوبایت
توضیحات: درسنامه موسسه اخلاق و تربیت

محمدرضا سرافرازی اردکانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی