کتابخانه «شکوفایی و رشد»

کار ما، تخصصی، تربیت است؛ کوچینگ؛ مهارت شکوفا شدن و رشد دادن

کتابخانه «شکوفایی و رشد»

کار ما، تخصصی، تربیت است؛ کوچینگ؛ مهارت شکوفا شدن و رشد دادن

بهترین روشها، ترفند و تکنیکهای تربیت را
در کنار هم جمع کردیم...
پاسخهایی کاربردی، معتبر و تاحدامکان جامع به سوال های رایج...

«محمدرضا سرافرازی»
«محمدرضا سرافرازی»

طبقه بندی موضوعی وبلاگ اخلاق و تربیت

قاله 51: ببخش و تربیت کن: بایدها و نبایدهای اخلاقی بخشش

 

طرح مسئله:

هر از گاهی فضای اجتماعی ما شاهد افرادی است که از حق خود برای قصاص دیگران، مثلا قاتل فرزند خود، می گذرند و او را مورد بخشش و عفو قرار می دهند یا، از سوی دیگر، افرادی که به رغم تلاش و تاکید دیگران ازاین حق نمی گذرند و قصاص و مجازات را بر بخشش مقدم می دارند. عملکرد هر یک از این دو گروه موافقان و مخالفان فراوانی دارد و بسته به میزان رسانه ای شدن ماجرا، بحث های نسبتا زیادی نیز در می گیرد. پس از مدتی هم این بحث ها فروکش می کند تا موردی دیگر پیش آید.

نجات حتی یک نفر از کسانی که احساس می شود از کرده خود پشیمان هستند و دادن فرصت جبران خطا به آنها کاری بسیار ارزشمند است و در تفکر اسلامی و در فرهنگ ملی ما نیز بخشش همواره به عنوان یک ارزش انسانی و یک فضیلت اخلاقی شناخته شده است. ولی درباره تبیین مبانی و ابعاد اخلاقی، فلسفی، انسان شناختی، جامعه شناختی و معرفت شناختی آن هنوز باید کار فراوانی انجام شود. مقاله حاضر سعی دارد مسئله بخشش را بیشتر از منظر اخلاقی مورد بررسی قرار دهد. آنچه در این مکتوب بیان می شود عمدتا ناظر به بخششی است که توسط اولیای دم درباره محکومان به قصاص انجام می شود.

چیستی بخشش:

1.       محدوده معنایی «بخشش» را باید تبیین کرد. معنای عفو و بخشش forgiveness کم و بیش برای همه ما روشن است ولی وقتی قرار است موضوعی از منظر علمی مورد بررسی قرارگیرد بایستی تاملات و ریزبینی های بیشتری برای آن انجام شود. به همین خاطر است که برخی افراد برای تبیین دقیق تر آن سعی کرده اند حدومرزهای مفهومی اش را از جهت سلبی و ایجابی تبیین نمایند. به عنوان مثال جفری مورفی در کتاب خود[1] خاطرنشان کرده که باید بین بخشش و مفاهیمی چون توجیه (به معنای حمل به صحت کردن کار نادرست دیگران)، معذرت خواهی کردن، رحم و مهربانی، و مصالحه و آشتی تمایز قایل شد. همچنین برای تعریف «بخشش» باید به مفاهیم مقابل یا مرتبط با آن، از قبیل انتقام، تنبیه و مجازات، هم توجه نمود.

2.       بخشش با «حق» و «اختیار» مرتبط است. بخشش وقتی معنا پیدا می کند که قصاص، تنبیه و مجازت فرد خاطی را به عنوان یک «حق» برای کسی که آسیب دیده یا متضرر شده لحاظ کنیم، به این دلیل واضح که اگر چیزی حق کسی نباشد نمی تواند در مورد آن تصمیم بگیرد. اتفاقا به نظر می رسد یکی از وجوه اخلاقی بودن بخشش هم همین نکته باشد که شخص صاحب حق، ایثار می کند و از این حق خود چشم می پوشد. همچنین بخشش وقتی یک امر اخلاقی محسوب می شود که از روی اختیار و اراده انجام پذیرد؛ نه تحت اجبار شرایط و عواملی چون فشارهای اجتماعی یا عاطفی دیگران (این مسئله البته منافاتی ندارد با این که درخواست دیگران موجب «انتخاب» بخشش و چشم پوشی از انتقام شود).

3.       بخشش، مبتنی بر یک استدلال اخلاقی است. هر عمل اخلاقی، مبتنی بر یک حکم اخلاقی است و هر حکم اخلاقی مبتنی بر یک استدلال اخلاقی و هر استدلال اخلاقی محصول چند مقدمه است. داده های محتوایی که در مقدمات مورد استفاده قرار می گیرد می تواند صبغه روان شناختی، جامعه شناختی، معرفت شناختی، و عاطفی داشته باشد. هم کسی که می بخشد هم کسی که نمی بخشد هر کدام مقدماتی را کنار هم می چینند و در نهایت به نتیجه می رسند که ببخشند یا نبخشند. در انتخاب محتوای مقدمات یک استدلال اخلاقی عوامل و زمینه های فراوانی تاثیر دارند. شناخت و فهم فرایند بخشش بدون شناخت این عوامل، امکان پذیر نیست.

«چه» را ببخشیم؟

شخص صاحب حق بخشش، فقط می تواند چیزهایی را ببخشد که شرع، عرف یا قانون مالکیتش را به وی واگذار کرده است. مثلا حق قصاص یا حق دریافت خسارتی که به وی وارد شده است. این گونه ببخش در عرصه حقوق فردی است ولی وقتی مسئله به تضییع حقوق کلان جامعه مربوط می شود نمی توان به آسانی از بخشش سخن به میان آورد. حقوق جامعه نیز البته ساحت های مختلفی را در بر می گیرد؛ از حق برخورداری از کرامت گرفته تا حق اخلاقی زیستن، برخورداری از امنیت و آرامش، رفاه و آسایش، و حق رشد و توسعه. مقصود مقاله حاضر بیشتر بخشش در حوزه فردی است. 

«چرا» ببخشیم؟

1.       کمک به تعالی جامعه: بخشش یک ارزش اخلاقی است و همچون دیگر فضایل اخلاقی موجب رشد و تعالی فرد و جامعه می شود. البته این در صورتی است که بخشش به جا و به موقع و نسبت به افراد مستحق انجام شود.

2.       کسب سعادت: بخشش، اطاعت از اوامر الاهی است و موجب سعادت دنیوی و اخروی می شود. در قرآن کریم با عباراتی چون «خذالعفو»، «ولیعفوا و لیصفحوا» عفو و بخشش مورد تاکید قرار گرفته است.

3.       جلب بخشش خداوند: گذشتن از خطای دیگران موجب جلب رضایت و بخشش خداوند می شود. قرآن کریم هر چند در مواردی چون آیه های 178 و  179 سوره بقره حکم قصاص را تشریع کرده و آن را موجب حیات دانسته است ولی در همین آیات و در آیه 22 سوره نور، بر عفو و بخشش نیز تاکید کرده است و حتی بخشش دیگران را به بخشش خداوند پیوند زده و گفته: ببخشید و از خطای دیگران در گذرید، آیا دوست ندارید که خداوند نیز خطاهای شمارا ببخشد؟: «وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ».

4.       کمک به اصلاح مجرمان: بخشش، امکان اصلاح فرد و فرصت جبران خطا را بیشتر می کند. در مواردی چون قصاص نفس اگر صاحبان حق، بخشش را انتخاب کنند درواقع به شخص مجرم فرصتی دوباره داده اند تا به اصلاح خود و جبران خطاهای گذشته بپردازد. این که گفته شد «امکان» به خاطر آن است که تضمینی وجود ندارد که کسی که بخشیده می شود «حتما» اصلاح خواهد شد و خطاهای خود را جبران خواهد کرد، اما به هر حال ما اخلاقا موظفیم تا جایی که مقدور است شرایط و امکان اصلاح و جبران را برای دیگران فراهم کنیم.

5.       کسب آرامش درونی: بخشش، گوش سپردن به وجدان اخلاقی و در نیتجه موجب آرامش درونی است. در «برخی موارد» وجدان اخلاقی گروه کثیری از افراد جامعه، فردی را مستحق بخشش می دانند. چنانچه صاحبان حق نیز به این خرد جمعی احترام بگذارند و بخشش را بر انتقام ترجیح دهند در واقع به ندای اخلاق گوش سپرده اند. این امر نوعی احساس آرامش درونی برای شخص بخشنده فراهم می کند. این نکته ای است که برخی از کسانی که مجرمی را بخشیده اند به آن اذعان کرده اند.

6.       تشویق به اخلاقی زیستن: بخشش، یکی از موجبات تربیت اخلاقی جامعه و افزایش انگیزه اخلاقی عمل کردن است. کسی که با ایثار و گذشت از حق خود، خطاکاری را می بخشد در واقع به طور عملی به دیگران آموزش اخلاق می دهد. تجربه نیز نشان داده است که تربیت و آموزش عملی همواره تاثیر بیشتری بر دیگران دارد تا صرف بیان و موعظه.

«که» را ببخشیم؟

هر عمل اخلاقی وقتی به غایت خود می رسد و تاثیر لازم را بر جای می گذارد که با شرایط و ضوابط خاص خودش انجام شود. به عنوان مثال، کمک به دیگران وقتی یک عمل اخلاقی محسوب می شود که به وقت و به اندازه و درباره افراد واقعا نیازمند باشد. این مسئله در مورد بخشش هم صادق است. گرچه این حق صاحبان قصاص و مجازات است که کسی را مورد بخشش قرار دهند یا ندهند ولی به هر حال بایستی این امر در مورد کسانی اتفاق بیافتد که مشخص شود بخشش آن ها موجب تکرار جرم و نقض غرض نمی شود. به عنوان مثال، یک قاچاقچی یا قاتل حرفه ای اگر بخشیده شود امکان ارتکاب جرم از سوی او بسیار زیادتر از کسی است که در سن نوجوانی بر اثر لحظه ای عصبانیت به طور ناخواسته مرتکب قتل شده است.

یکی از مهم ترین دغدغه هایی که در بحث بخشش، به ویژه در مورد کسانی که مرتکب جرایمی چون قتل شده اند، مطرح می شود آن است که مبادا بخشیدن افراد مجرم باعث شود هزینه جرم پایین بیاید و این امر موجب گسترش جرایم شود. یا برخی افراد این سوال را مطرح می کنند که از کجا معلوم کسی که امروز بخشیده می شود فردا باز مرتکب جرم دیگری نشود؟

این سوال ها و دغدغه ها مهم و ارزشمند هستند و چه کسانی که در صدد تبیین مبانی نظری مسئله بخشش هستند و چه کسانی که معمولا برای راضی کردن صاحبان حق به گذشت و بخشش تلاش می کنند (مانند هنرمندان، فعالان اجتماعی و دیگر شخصیت های سرشناس) و چه خود صاحبان حق بایستی به طور جدی این دغدغه ها را مدنظر قرار دهند. در غیر این صورت، تلاش های آنان، که معمولا با نیت خیر انجام می شود ممکن است به سرانجام نیکویی نرسد و حتی دیگران را از بخشش پشیمان کند.

نگارنده با یک بررسی اجمالی متوجه شد که معمولا بخشش افراد زیر موافقان بیشتری دارد:

1.       کسانی که بدون قصد و برنامه ریزی قبلی یا در یک شرایط ناخواسته مرتکب جرم شده اند.

2.       کسانی که در سنین پایین مرتکب جرم شده اند.

3.       کسانی که دارای مشکلات اقتصادی، خانوادگی، روحی و روانی، جسمی و مانند آن بوده اند.

4.       کسانی که احساس می شود به طور جدی از کرده خود پشیمان شده و قصد جبران دارند.

5.       کسانی که جامعه احساس می کند بین جرم و مجازاتشان تناسب لازم وجود ندارد.

به رغم آن چه گفته شد، باید اذعان کرد که تشخیص افراد مستحق بخشش کار آسانی نیست. چرا که احراز این استحقاق نیازمند بررسی پیامدهای این عمل، یا دسترسی به اطلاعات کامل درباره پرونده جرم یا زوایای گوناگون آن است که معمولا در دسترس همگان نیست. بعلاوه که گاهی احساس بر منطق دراین موارد غلبه می کند و تصمیم سازی و تصمیم گیری اخلاقی را دشوار می کند. به این امر بیافزاییم اختلاف نظرهایی که گاه در مورد بخشش یا عدم بخشش یک فرد در جامعه، به ویژه در بین صاحبان حق یا اطرافیان آنها،  وجود دارد.

نگارنده اکنون نمی داند چگونه می توان با قطعیت به این نتیجه رسید که مجرمی مستحق بخشش هست یا نیست. به نظر می رسد با تشکیل یک نهاد مشخص و با بهره گیری از افراد صاحب نظر و مورد وثوق جامعه در مسائل حقوقی، فرهنگی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و مانند آن بتوان به کسانی که در معرض مجازات یا در صدد بخشش هستند یاری رساند تا کسانی بخشیده شوند که بیشترین استحقاق را برای این کار دارند. البته شنیده ها حاکی از آن است که دفتری در قوه قضاییه و حتی برخی از انجمن ها و موسسات خیریه هم اکنون کم و بیش در این زمینه فعال هستند که در این صورت بایستی تلاش های آن ها را ستود.

چگونه ببخشیم؟

هر چند کسی که از حق خود چشم پوشی می کند و عفو و بخشش را بر مجازات و انتقام ترجیح می دهد کاری ستودنی انجام می دهد ولی این کار وقتی واقعا از نظر اخلاقی مستحق ستایش است که به گونه ای درست انجام شود. بنابراین:

1.       بخشش باید به گونه ای انجام شود که موجب تنبیه مجرمان، و مانع تشویق دیگران به ارتکاب اعمال مجرمانه شود.

2.       بخشش بایستی به دور از منت و اذیت فرد مورد بخشش یا اطرافیان وی باشد. در آیه 179 سوره بقره درعین این که بر عفو و بخشش تاکید شده این نکته نیز تصریح شده که این کار باید همراه با «احسان» باشد. از این رو می توان گفت این اخلاقی نیست که محکوم به اعدامی را چند لحظه پس از اجرای حکم مورد بخشش قرار دهند؛ چرا که ممکن است از نظر جسمی و روحی به او چنان آسیبی وارد شود که تا پایان عمر با مشکلات فراوان دست به گریبان شود.

3.       اگر قرار است بخشش مشروط به شروطی شود بایستی شرایط و توانایی مجرم نیز در نظر گرفته شود. بنابراین بخشش نبایستی مشروط به شرط هایی شود که برآورده کردن آنها بسیار دشوار و همراه با مشقت فراوان باشد. به عنوان مثال، اگر سرمایه زندگی مجرم فقط یک خانه محقر است نباید بخشش را منوط به فروش آن کرد.

4.       اگر قرار است بخشش به صورت مشروط باشد بهتر است شرط هایی گذاشته شود که خیرش به عموم افراد جامعه برسد. مثلا اگر مجرم تمکن مالی دارد ملزم شود به ساخت یک بیمارستان، مدرسه، کتابخانه و پژوهشگاه و مانند آن. اگر توان علمی دارد وادار شود به انجام تحقیق در یک زمینه مورد نیاز جامعه. اگر توان علمی دارد ملزم شود به آموزش افراد بی سواد. اگر در یک حرفه خاص مهارت دارد ترغیب شود به آموزش مهارت خود به دیگران. به عبارت دیگر بهتر است یک کار اخلاقی (بخشش) زمینه ساز کارهای اخلاقی دیگر شود.

بخشش نیازمند آموزش و تربیت است: متخلق شدن به فضیلتی چون بخشش و گذشت، همچون دیگر فضایل اخلاقی، نیازمند آموزش و تربیت است. مثل بسیاری از امور اخلاقی و تربیتی دیگر، این امر نیز باید از محیط خانواده آغاز شود ولی  جامعه و نهادهای اجتماعی، رسانه ها و افراد و گروه های مرجع نیز هر کدام به سهم خویش در این زمینه موظف و مسوول هستند.

تمرین و تخلق به بخشندگی را باید از خودمان آغاز کنیم. قرآن در سوره بقره آیه 44 هشدار می دهد که آیا مردم را به کار نیک دعوت می کنید و خودتان را فراموش کرده اید؟ («اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم») نمی توانیم از دیگران انتظار بخشش داشته باشیم ولی خود کوچکترین عفو و بخششی نسبت به دیگران نداشته باشیم. نمی شود از دیگری بخواهیم از قصاص قاتل فرزندش درگذرد در حالی که خود حاضر نیستیم در زندگی فردی یا اجتماعی مان کوچکترین گذشتی داشته باشیم.  معرفی و تشویق کسانی که بخشش انجام داده اند نیز علاوه بر تقدیر از کار آنان، موجب تشویق دیگران به بخشش نیز می شود. البته دراین زمینه بایستی جانب اعتدال را نگاه داشت و مواظب بود که مبادا افراط ها موجب ایجاد توقع های نابه جا شود.

آن که می بخشد، آن که نمی بخشد:

بخشش یک مسئله چند وجهی است که که هر یک از وجوه آن وضعیتی ویژه دارد. این وجوه از این قرارند:

الف) آن که می بخشد:

1.       انسانیت خویش را متجلی می کند: عمل به فضایل اخلاقی را می توان تجلی انسانیت انسان دانست. به هر اندازه انتخاب اخلاقی انسان هزینه بیشتری داشته باشد عمل اخلاقی او نیز ارج و قرب بیشتری دارد (به همین خاطر در منابع دینی ما آمده است که: «لن تنالوالبر حتی تنفقوا مماتحبون»؛ به رستگاری نمی رسید مگر این که از آن چه دوست دارید انفاق کنید- آل عمران، آیه 92 یا گفته شده بهترین کارها دشوارترین آنهاست). از این رو می توان گفت انسانی که از خطا یا مجازات دیگران در می گذرد در واقع به انسانیت خود میدان بروز و ظهور بیشتری می دهد.

2.       چراغ اخلاق و امید را می افروزد: از قدیم گفته اند: «دو صد گفته چون نیم کردار نیست». کسی که از حق خویشتن برای مجازات یا انتقام می گذرد عملا اخلاق و انسانیت را در جامعه ترویج می کند و انگیزه اخلاقی عمل کردن را در دیگران افزایش می دهد. همواره دیده شده است وقتی کسی که وجدان جامعه او را مستحق بخشش می داند مورد بخشش صاحبان حق انتقام قرار می گیرد نوعی شادی و بهجت در جامعه ایجاد می شود و حتی گاه دیده شده که وقتی پدرومادری مثلا از قصاص قاتل فرزند خود می گذرند، تا مدت ها تعداد کسانی که از قصاص چشم پوشی می کنند به طور چشم گیری افزایش می یابد.

3.       به خویشتن آرامشی ارزشمند می بخشد: بارها دیده شده کسانی که از انتقام چشم می پوشند و بخشش را انتخاب می کنند می گویند که گرچه این کار برایشان دشوار بوده ولی پس از بخشش، در خود احساس آرامشی عمیق داشته اند. در ادبیات فارسی هم این امر به صورت ضرب المثل درآمده که: «در عفو لذتی هست که در انتقام نیست».

4.       بر عزت خویش می افزاید: آدمی برای هر چیزی که ارزش قایل باشد آن را عزیز می دارد. اگر بخواهیم از نگاه واقع گرایی اخلاقی به ماجرا نگاه کنیم فضایل اخلاقی از قبیل بخشش دارای ارتباط واقعی با سعادت و تعالی انسان هستند و انسان ها نیز برای این فضایل ارج و احترامی ویژه قایل اند. در نتیجه کسانی را که عامل و حامل چنین ارزش هایی هستند عزیز می دارند. کسی که می بخشد از آن جا که زیور اخلاقی خویش را نمایان می سازد نزد دیگران ارج و قربی ویژه پیدا می کند. این امر البته منافاتی با آن دیدگاه اسلامی ندارد که همه کارها، از جمله کارهای اخلاقی، باید با قصد قربت و نزدیکی به خداوند انجام شود. عزت نزد مردمان در واقع اثر وضعی عمل به فضایل اخلاقی است، و گرنه عزت و اجر و ارج واقعی به دست خداوند است.

5.       شادی را بر عدالت ترجیح می دهد. جنیس آبراهام اسپرینگ در کتاب خود باعنوان «چگونه می توانم شما را ببخشم؟: شجاعت بخشش و آزادی عدم بخشش»[1] داستان دو بچه را نقل می کند که در حال بازی بودند. یکی از آن ها اسباب بازی دیگری را خراب کرد و با هم حرفشان شد و قهر کردند. پس از چند دقیقه آن ها با یکدیگر آشتی کردند و بازی و شادی را از سر گرفتند. وقتی پدر یکی از بچه ها با تحسین و تعجب از فلسفه آن قهر و این آشتی زودگذر سوال کرد، پدر آن دیگری جواب داد: «مسئله ساده است. بچه ها شادی و لذت را بر عدالت و مجازات ترجیح دادند». هر چند مجازات و قصاص کسی که به حکم قانون محکوم شده در واقع اجرای عدالت است ولی کسی که می بخشد هم باعث شادی فردی می شود که بخشیده شده، هم شادی خانواده و اطرافیان او و هم شادی جمعی دیگر از انسان ها. او با کار خود شادی را در جامعه منتشر می کند و جامعه ای که امید و شادی و نشاط در آن حاکم باشد مردمانش زیستن بهتری را تجربه می کنند.

ب) آن که بخشیده می شود:

1.       باید قدردان عملکرد اخلاقی بخشندگان باشد. کسی که بخشیده می شود بایستی شکر خدای را به جای آورده و به هر طریق که می تواند از بخشندگان خویش تشکر و قدردانی  نماید.

2.       به جبران خطاهای گذشته بپردازد. بخشیده شدن یک فرد یعنی دادن فرصت دوباره به او. از این رو کسی که از رهگذر بخشش دیگران چنین فرصتی را پیدا کرده باید آن را مغتنم شمرده و به جبران خطاها و اشتباهات خویش بپردازد. او وامدار اخلاق گرایی دیگران است و باید وام خود را پرداخت نماید؛ چه به صورت «حق الله» باشد چه «حق الناس».

3.       عملا نشان دهد که لیاقت بخشش را داشته است. کسی که بخشیده می شود چنانچه در ادامه زندگی خویش انسانی اخلاقی باشد در عمل نشان داده که سزاوار بخشش بوده است. به نظر می رسد در مسئله بخشش، مسوولیت کسی که بخشیده می شود از کسی که می بخشد بیشتر است.

4.       چراغ اخلاق را در جامعه خاموش نکند. در داستان ها خوانده ایم که شخصی سوار بر اسب در بیابان می گذشت که افتاده ای را بر کنار راه دید، پیاده شده و او را به سختی بر اسب نشاند. فرد افتاده به مجرد قرار گرفتن بر اسب در صدد فرار و دزدیدن اسب برآمد. صاحب اسب به او گفت از این امر باکی نیست ولی مبادا این داستان را برای دیگران تعریف کنی که می ترسم از این به بعد اگر کسی افتاده ای را در بیابان دید از کمک به او سرباز زند. کسی که مورد بخشش دیگران قرار گرفته در واقع آزادشده اخلاق دیگران است، از این رو بایستی از آن به بعد چنان عمل کند که نه تنها بخشندگان را از عمل خود پشیمان نکند بلکه دیگران را نیز به بخشش و گذشت تشویق نماید.

ج)آن که نمی بخشد:

1.       خود را از لذت بخشش محروم کرده است. تنبیه و مجازات به عنوان یک «حق» در اختیار کسانی است که از رهگذر خطا یا جنایت دیگران دچار آسیب یا زیان شده اند. از این رو آنان می توانند این حق را اعمال کنند یا از آن بگذرند و بخشش را پیشه نمایند. هرچند وجدان اخلاقی جامعه انتظار دارد که در مواردی خاص، افراد از این حق بگذرند ولی اگر کسی چنین نکرد نباید او را سرزنش کرد یا به دنبال انتقام گیری از وی بود.

2.       نباید تحت فشار قرار گیرد. نباید افراد صاحب حق را برای بخشش تحت فشارهای روحی، روانی، عاطفی و اجتماعی و مانند آن قرار داد. بخشش وقتی امری اخلاقی محسوب می شود که به صورت «ارادی و اختیاری» و از صمیم قلب باشد. رسیدن به مقام بخشش نیازمند یک سری تحولات فکری، معرفتی و عاطفی است که تا وقتی شخص به آن ها دست نیابد نباید از او انتظار بخشش داشت. بنابراین، بهترین کاری که دیگران در این مواقع می توانند  بکنند آن است که زمینه این تحولات را در افراد صاحب حق فراهم نمایند تا ایشان خود به نتیجه برسند که بخشش را بر انتقام ترجیح دهند.

3.       باید درک شود. «تشخیص و شناخت» یک امر اخلاقی همیشه لزوما کاری ساده و روشن نیست. از سوی دیگر، بر فرض که آدمی علم به اخلاقی بودن کاری پیدا کند «عمل» به یک دستور اخلاقی نیز گاهی کار آسانی نیست؛ به ویژه در مواردی که نیازمند ایثار و گذشت فراوان است. در نظر بگیرید کسی که عزیزترین فرد نزد او مظلومانه و به ناحق توسط دیگری به طرزی فجیع کشته شده است، یا آبروی او و خانواده اش نزد جامعه از بین رفته است. در این موارد ترجیح دادن بخشش بر انتقام، کاری است بسیار پرهزینه، و همان طور که می دانیم و گاه خود تجربه کرده ایم، برای ما انسان های معمولی پرداخته این هزینه ها و حتی کمتر از آنها چندان آسان نیست. بنابراین، پیش از آن که به محکوم کردن کسانی که نمی بخشند بپردازیم سعی کنیم موقعیت و وضعیت آنان را درک کنیم و از ایشان به قدر توان شان انتظار داشته باشیم.

4.       کاری غیراخلاقی نکرده است. هرچند عفو و بخشش یک عمل اخلاقی بسیار ارزشمند است ولی از آن نمی توان نتیجه گرفت که عدم بخشش کاری غیراخلاقی است. بنابراین، نمی توان کسانی را که نخواسته اند از حق خود بگذرند انسان های غیراخلاقی دانست.

 

آسیب شناسی بخشش:

بخشیدن دیگران به رغم ارزشی که دارد می تواند در معرض برخی آسیب ها قرار گیرد. یکی از وظایف رسانه ها و دیگر کسانی که دغدغه رواج بخشش را دارند آن است که ضمن شناسایی این آسیب ها، راه های برون رفت از آن ها را نیز تبیین نمایند. به نظر نگارنده، برخی از آسیب ها از این قرار است:

1.       سوءاستفاده غیر اخلاقی از یک امر اخلاقی: باید مواظبت کرد که مبادا تلاش برای تشویق دیگران به بخشش، یا حتی خود بخشش،  نردبان کسب ثروت، محبوبیت و معروفیت اجتماعی، یا رقابت های سیاسی  و مانند آن شود.

2.       جو زدگی: معمولا افراد جامعه استعداد جوگیر شدن و جوزدگی را دارند. از این رو در عین تلاش برای تبلیغ فرهنگ گذشت و بخشش، بایستی تدبیری اندیشید که مبادا این امر به صورت یک جو و هیجان مقطعی درآید و بعد به ناگاه خاموش شود. این نکته ای است که برخی روان شناسان هم درباره آن هشدار داده و معتقدند که پیامدهای خطرناکی برای جامعه دارد. از جمله این پیامدها می توان به بخشیده شدن کسانی که مستحق بخشش نیستند، افزایش تظاهر به رفتارهای اخلاقی (نه عمل بر اساس باور اخلاقی)، و تبدیل شدن امید به بخشش به عاملی برای افزایش اعمال مجرمانه اشاره کرد.

3.       قرار دادن شروط غیرمعقول. همان گونه که گفته شد بخشش بایستی همراه با احسان و لطف باشد نه با قرار دادن شروطی که گاه بیشتر رنگ و بوی کسب درآمد دارد تا انجام یک فعل اخلاقی.



[1].  How Can I Forgive You: The Courage to Forgive, the Freedom Not To.


[1].  Getting Even: Forgivness and its Limits.

باز نشر این مطلب در دیگر پایگاه های اینترنتی:

پایگاه جامع طلاب و فضلای شهرضا

پایگاه دانانیوز


برچسب‌ها: عفو و گذشت, بخشش اخلاقی, اخلاق بخشش, اخلاق قصاص, اخلاق مجازات

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۴ اردیبهشت۱۳۹۳ساعت   توسط حسینعلی رحمتی  

http://harahmati.blogfa.com/post/347

محمدرضا سرافرازی اردکانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی