اقبال و استدلال اخلاقی بر وجود و لزوم قیامت
چنان بزی که اگر مرگ ماست «مرگ مدام»
خدا ز کرده خود شرمسار تر گردد
اینکه قیامت یا همان روز حساب و کتاب بندگان وجود دارد وباید باشد یا نه؟ سخنانی زیادی گفته شده است. عده این واقعه بزرگ را انکار کرده و شماری از اهل اندیشه نیز به طرق گوناگون تلاش کرده اند وجود آن را اثبات کنند. نه فقط این که نشان دهند وجود قیامت نه فقط امکان دارد بلکه لازم و ضروری است!
قیام قیامت بدین معنی است که انسان با مردن از بین نرفته و برای همیشه نابور نمیشود بلکه با مردن تنها بدن انسان (که موجود مادی و محدود است) از کار افتاده و توانایی تحمل روح را از دست میدهد، روح اما همچنان زنده مانده و روزی که خدا بخواهد در یک بدن لطیف و ظریفی دمیده شده، برای حسابرسی در دادگاه عدل الهی حضور یافته و پاداش اعمال و کرده هایش، اعم از کار خوب و بد را دریافت کند.
قیامت یا همان رستاخیز را، نشانه قدرت، علم و نیز عدالت الهی قلمداد میکنند، قدرتی که میتواند مردگان را زنده کند، علمی که از تمام کرده های آشکار و نهانی انسان ها حتی نیت ها و تمایلات قلبی خطورات ذهنی شان آگاهی دارد، و عدالتی که میتواند بعد از سالهای متمادی بدون هیچ اغماضی حق و حقوق ضایع شده افراد را بدانها برگرداند.
در این تاویل و تفسیر، در قیامت بعنوان مظهر اسمای حسنای الهی، بناست بندگانی را که زندگی خوب و انسانی داشته و به خود و دیگران نیکی نموده اند، با اطاعت از فرامین الهی زندگی خویش را در تمام ابعاد فردی، اجتماعی، و ... خویش را اداره نمایند، پاداش نیک داده شده و یک زندگی دائمی خوب و پر از نعمت و آسایش و رفاه بی مثالی برخوردار خواهد شد. و متقابلا کسانی که با سرپیچی از دستورات الهی، به خود و دیگران بد کرده و حق خود و دیگران را ضایع کرده اند، پاداش بد و عذاب های گوناگون داده شده و زندگی فاقد هر گونه نعمت و رحمت خواهند داشت!
تفسیر مذکور، قبلا و پیش از قیام قیامت از دنیا نیز تصویری مناسب خود این تفسیر ارائه داده و دنیا را مقدمه آخرت تعریف میکند، مقدمه ای که در آن باید برای زندگی آخرین و نهایی آماده شد و متاعی مناسب آن زندگی ابدی برای خویش تهیه دید، متاعی که اگر به یکی از مهمترین آنها بتوان اشاره کرد، مسلما تقوی است. تقوی را در یک تعریف دور و محتوایی میشود چنین تعریف کرد: «حفظ حدود الهی، یا حفظ حق و حدود خویش و دیگران»
این تصویر از جهان و قیامت (یعنی جهان دیگر) را، تعدادی از اندیشمندان غربی، افیون معرفی کرده و معتقدند که چنین تصویری برای فریب انسانها تهیه دیده شده و کار روزمندان یا بی زوران یا... است.
افیون دانستن دین یا تفسیر دینی از زندگی و جهان، بستگی به محیط فردی و فکری افراد دارد آنانیکه چنین کرده اند، اکثرا دانشمندانی اند که در عالم مسیحیت رشد کرده یافته ها و بافته های فکری شان نیز از آموزه هایی دنیا گریزانه مسیحیت ریشه میگیرد. اما میشود به آنها گفته که اگر دینی، دنیا و آخرت هردو را مهم دانسته و انسان را در قبال هردوی آن مسئول قلمداد نموده و آخرت بدون دنیا و دنیای بدون آخرت را نفی کند، آیا چنین دینی نیز افیون است؟ مسلما پاسخ شان، اگر بخواهد پاسخ علمی و دقیق بدهند، همان پاسخ قبلی نخواهد ماند زیرا پاسخ های علمی بر اساس فرضیه ه پایه گذاری شده و با تغییر فرضیه خود نیز قابل تغییر اند.
از میان ادیان آسمانی موجود، اسلام چنین دید جامعی داشته و دنیا و آخرت هردو را مطلوب میداند، گرچند مطلوبیت هرکدام به اندازه قد و قواره خودش بوده و دنیا موقت را نمیشود با آخرت دائمی و همیشگی همسان دانست؛ ولی این همسان نپنداشتن هیچگاه بمعنی بی اهمیت بودن آن نخواهد بود.
ادیان آسمانی، بخصوص اسلام، مردم را به خوب بودن و خوب زیستن دعوت میکند و اینکه نباید به هیچ وجه حقوق دیگران را ضایع کرده به حدود آنها تجاوز کنند.
آدیان آسمانی، پاداش این خوب زیستن را، علاوه بر اینکه زندگی خوب و توام با آسایش و رفاه دنیوی را تامین میکند، اجر و ثواب اخروی و زندگی سعادتمند ابدی دانسته و توضیح میدهد که بر خداوند لازم است، تمام رنج، سختی، مصیبت و مشکلی را که برخی علی رغم تلاش هایی که در رفع آنها میکنند، می بینند و از لوازم زندگی محدود مادی است؛ جبران کرده و در عوض به آنها پاداش های خوب اخروی عنایت کند.
در این میان اما، گروه بدگمانی که وعده های ادیان را خیالی دانسته و آنها را وسیله سرگرمی زور مندان و یا بی زروان تلقی میکنند، معتقدند که چنین ثواب های هنگفتی درکار نیست.
اقبال لاهوری (ره) با وجود اینکه قیام قیامت و برپایی دادگاه عدل الهی را قطعی و تخلف ناپذیر میدانند، در پاسخ چنین بدگمانی ها، به دینداران توصیه میکنند که زندگی خوب و خوب زیستن شان را ترک نگفته و همچنان تلاش کنند خوب و انسانی زندگی کنند، زیرا زندگی اخروی با دو احتمال روبرو است:
احتمال اول اینکه حساب و کتابی در کار است و قیامت و دادگاه عدل الهی با در نظر داشت پاداشهای خوب و بد و عذاب و ثوابش برقرار و برگزار خواهد بود. در این صورت متدینان سود برده اند و توانسته علاوه بر زندگی خوب و توام با رضایت وجدانی دنیایی، از ثوابهای عظیم اخروی نیز برخوردار گردند.
احتمال دوم اینکه مرگ ما «مرگ مدام» بوده، قیامت و تبعا حساب و کتاب و ثواب عقابی درکار نباشد. اینجا بازهم آنانیکه برنده اند، مومنان و خوب زیان خواهند بود! زیرا از طرفی زندگی خوبی بسرکرده اند و با رضایت وجدان و آرامش خاطر بسر برده و همینگونه مرده اند. از طرف دیگر، خدا را شرمنده زندگی اخلاقی شان نموده اند، و خداوند برای همیشه از اینکه چنین خوبانی را زندگی دائمی و ابدی نداده است، پشیمان و بلکه شرمسار اخلاق انسانی شان خواهد بود!
چنان بزی که اگر مرگ ماست «مرگ مدام»
خدا ز کرده خود شرمسار تر گردد !!!
خدا انسان را آفریده است، و با اینکه می توانسته حیات دائمی دهد، چنین نکرده و فقط به وعدهایی از این قبیل اکتفا کرده است. روشن است که با دیدن لیاقت و نیز اطاعت مردمان خوب چه حسی به دست خواهد داد!
حس اینکه این کار خلاف حکمت است! و چون خلاف حکمت است، حکیمی که خالق حکیمان است، هیچگاه مرتکب چنین اشتباهی نخواهد شد و در نتیجه مرگ ما مرگ مدام نبوده و به خیال پردازی های افرادی چند گوش ندهید.
این سخن با کسانی است که خدا را بعنوان خالق هستی قبول دارند ولی قیامت و رستاخیز را نمی پذیرند.
اما کسانی که خدا را از اصل قبول ندارند، پاسخی دیگر دارند که شاید آینده ها دور یا نزدیک تکه پاره هایی از آن، در این وبلاگ گذاشته شود.