در نوشته های قبلی خبری مبنی بر انتخاب شدن برنارد ویلیامز به عنوان "مهمترین فیلسوف اخلاق در قرن بیستم " در نظر سنجی سایتBrian Leiter منتشر شد. اما آیا کتابی و یا مقاله ای از این فیلسوف اخلاق به زبان فارسی ترجمه شده یا نه اطلاعی نداشتم تا اینکه در یکی از کتاب فروشی های قم با کتاب " فلسفه اخلاق" اثر برنارد ویلیامز با ترجمه سرکار خانم زهرا جلالی مواجه شدم. این کتابترجمه یکی از مقالات برنارد ویلیامز تحت عنوان "فلسفه اخلاق" است. مترجم کتاب علاوه بر ترجمه آن مقاله، مقدمه ای درباره فلسفه اخلاق و تعلیقات ارزنده ای که گاه نقدی و گاه توضیحی است بر کتاب افزوده است.
نگارنده در معرفی این اثر: اخلاق شاخه ای از فلسفه است که به تفکر فلسفی در باب اخلاق ، مسائل و احکام آن می پردازد. دو حوزه اصلی فلسفه اخلاق ، اخلاق هنجاری و فرااخلاق است . در قرن بیستم و در میان فیلسوفان تحلیلی ، میان این دو حوزه تمایزی مبنایی برقرار شد. فرااخلاق بررسی فلسفی ماهیت ، توجیه ، عقلانیت ، شرایط صدق و شان احکام و اصول اخلاقی است. احکام و اصولی که بدون مضمون خاصشان در نظر گرفته می شوند. بنابراین از آنجا که فرااخلاق ، اخلاق و اصول اخلاقی را موضوع بررسی خود قرار می دهد ، آن را نوعی مطالعه درجه دوم دانسته اند. در مقابل نظریه های اخلاق هنجاری ، خودگزاره هایی اخلاقی هستند و بنابراین اخلاق هنجاری ، مطالعه ای درجه اول است . فلاسفه تحلیلی که مشغله فلسفه اخلاق را منحصر در تحلیل زبان اخلاق می دانستند ، مطالعات هنجاری اخلاق را از حیطه فلسفه اخلاق خارج کردند. چنین تفکری ، چندان به طول نیانجامید و امروزه اخلاق هنجاری یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی فیلسوفان اخلاق است . فلاسفه معاصر اگر چه به موضوعات فرااخلاقی همچون مباحث روانشناسی ، معرفت شناختی ، وجود شناختی و معناشناختی اخلاق ، اهمیت شایانی می دهند، در آشکار نمودن مواضع هنجاری خود نیز احساس آزادی بیشتری می کنند. فلسفه اخلاق معاصر را می توان چالشی میان دو سنت واقع گرایی و غیرشناخت گرایی دانست. واقع گرایی اخلاقی ، مدعیات اخلاقی را گزاره هایی صدق و کذب پذیر و بیانگر باورهایی نسبت به واقعیت می داند. در مقابل غیرشناخت گرایی ، معتقد است که مدعیات اخلاقی بیانگر هیچگونه باوری نیستند و بنابراین نمی توانند واقعا صادق و یا کاذب باشند. برطبق دیدگاه غیرشناخت گرایی، مدعیات اخلاقی صرفا بیان احساسات ، نگرشها یا توصه هایی عملی هستند و بنابراین محتوای گزاره ای ندارند. برنارد ویلیامز که این نوشته به ترجمه و بررسی یکی از مقالات او در زمینه فلسفه اخغلاق اختصاص یافته است ، یکی از مدافعان سنت غیرشناخت گرایی است.
فهرست تفصیلی کتاب:
مقدمه مترجم 26 تا 13
1. آشنایی با فلسفه اخلاق
2. بخش های فلسفه اخلاق
2- 1. اخلاق کاربردی
2- 2. اخلاق هنجاری
2- 2- 1. نتیجه گرایی
2- 2- 2. وظیفه گرایی
2- 2- 3. فضیلت گرایی
2- 3. فرااخلاق
3. معرفی کتاب
فلسفه اخلاق نوشته برنارد ویلیامز 99 تا 27
1. 1. فلسفه اخلاق و فرا اخلاق؛ 35 تا 32
2. 2. نظریه های اخلاقی؛51 تا 36
2- 1.روش شناسی
2- 2. نتیجه گرایی
2- 3. حقوق و قراردادگرایی
3. 3. فرا اخلاق؛ 76 تا 52
3- 1. صدق و عینیت
3- 2. واقع گرایی و شناخت گرایی
3- 3. نسبی گرایی
4. 4.روان شناسی اخلاق؛ 99 تا 76
4- 1. دلایل درونی و بیرونی
4- 2. فضیلت ها
4- 3. اراده آزادی
یادداشت های مترجم. 178 تا 103
1.اصطلاح فلسفه اخلاق/ 2. سیر تاریخی فلسفه اخلاق/ 3. حکمت عملی، دانش نظری/ 4. نظریه اخلاقی/ 5. تعادل اندیشه ئرزانه/ 6. مسایل معناشناختی/ 7. هیوم: عینیت گرا یا ذهنیت گرا/ 8. حقیقت اخلاقی/ 9. نظریه های صدق/ 10 واقع گرایی/ 11. عینیت گرایی/ 12. چالش واقع گرایی و غیر واقع گرایی/ 13. برهان هارمن/ 14. شبه واقع گرایی/ 15. شک گرایی اخلااقی/ 16. نقد غیر شناخت گرایی/ 17. تخصص اخلاقی/ 18. نسبی گرایی اخلاقی/ 19. درون گرایی ویلیامز/ 20 نظریه فضیلت/ 21. اراده آزاد.
فهرست اصطلاحات 186 تا 181
نمایه موضوعات 189 تا 187
واژه نامه فارسی و انگلیسی 202 تا 195
کتابنامه 208 تا 203
چنانچه مایلید که از آراء و نظریات او بیشتر آشنا شوید می توانید به این مقاله از دایرة المعارف استنفورد مراجعه نمایید.
------------------------------
مطالب مرتبط:
فلسفه اخلاق ترجمه و نقد مقاله برنارد ویلیامز
42597 جلالی، زهرافلسفه اخلاق ترجمه و نقد مقاله برنارد ویلیامز/زهرا جلالی؛ به راهنمایی: محسن جوادی؛ استاد مشاور: امیرعباس علی زمانی.
به زبان فارسی؛ چکیده به زبان فارسی، انگلیسی
پایان نامه(کارشناسی ارشد)--دانشگاه قم، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، 1381.
169صفحه، واژه نامه
فلسفه Philosophy / اخلاق Ethics
چکیده : موضوع این نوشتار ، فلسفه اخلاق است . فلسفه اخلاق شاخه ای از فلسفه است که به تفکر فلسفی در باب اخلاق ، مسائل و احکام آن می پردازد. دو حوزه اصلی فلسفه اخلاق ، اخلاق هنجاری و فرااخلاق است . در قرن بیستم و در میان فیلسوفان تحلیلی ، میان این دو حوزه تمایزی مبنایی برقرار شد. فرااخلاق بررسی فلسفی ماهیت ، توجیه ، عقلانیت ، شرایط صدق و شان احکام و اصول اخلاقی است. احکام و اصولی که بدون مضمون خاصشان در نظر گرفته می شوند. بنابراین از آنجا که فرااخلاق ، اخلاق و اصول اخلاقی را موضوع بررسی خود قرار می دهد ، آن را نوعی مطالعه درجه دوم دانسته اند. در مقابل نظریه های اخلاق هنجاری ، خودگزاره هایی اخلاقی هستند و بنابراین اخلاق هنجاری ، مطالعه ای درجه اول است . فلاسفه تحلیلی که مشغله فلسفه اخلاق را منحصر در تحلیل زبان اخلاق می دانستند ، مطالعات هنجاری اخلاق را از حیطه فلسفه اخلاق خارج کردند. چنین تفکری ، چندان به طول نیانجامید و امروزه اخلاق هنجاری یکی از مهمترین موضوعات مورد بررسی فیلسوفان اخلاق است . فلاسفه معاصر اگر چه به موضوعات فرااخلاقی همچون مباحث روانشناسی ، معرفت شناختی ، وجود شناختی و معناشناختی اخلاق ، اهمیت شایانی می دهند، در آشکار نمودن مواضع هنجاری خود نیز احساس آزادی بیشتری می کنند. فلسفه اخلاق معاصر را می توان چالشی میان دو سنت واقع گرایی و غیرشناخت گرایی دانست. واقع گرایی اخلاقی ، مدعیات اخلاقی را گزاره هایی صدق و کذب پذیر و بیانگر باورهایی نسبت به واقعیت می داند. در مقابل غیرشناخت گرایی ، معتقد است که مدعیات اخلاقی بیانگر هیچگونه باوری نیستند و بنابراین نمی توانند واقعا صادق و یا کاذب باشند. برطبق دیدگاه غیرشناخت گرایی، مدعیات اخلاقی صرفا بیان احساسات ، نگرشها یا توصه هایی عملی هستند و بنابراین محتوای گزاره ای ندارند. برنارد ویلیامز که این نوشته به ترجمه و بررسی یکی از مقالات او در زمینه فلسفه اخغلاق اختصاص یافته است ، یکی از مدافعان سنت غیرشناخت گرایی است.
دانشگاه قم, دانشکده الهیات و معارف اسلامی
دیپنا: شانس اخلاقی
دنیل استیتمن1
برگردان: عباس مهدوی
اصطلاح شانس اخلاقی2 در سال 1976 توسط برنارد ویلیامز3طرح شد تا ناقل این ایده باشد که حالات اخلاقی4، تا حد زیادی، در ظرف شانس محقق می شوند. به عنوان نمونه، این که باب با رذیلت رشد می کند و تام با فضیلت رشد می کند تا حد زیادی وابسته به شرایط خانوادگی و پس زمینۀ تعلیم و تربیتی متفاوت آن دو است. به دنبال ویلیامز، توماس ناگل5، حوزۀ شانس اخلاقی را بسط و گسترش داد. موضعی که توسط آن دو اتخاذ شد درست در مقابل این دیدگاه پر طرفدارِ6 متأثر از کانت است که ما اخلاقاً تنها برای آنچه که تحت نظارت و اختیار ما است مسؤولیم، از این رو آن مسؤولیت اخلاقی، موضوع شانس اخلاقی نیست. این ایده چنان در مفهوم مدرن ما از اخلاق، شدیداً مستحکم شده است که طرد آن مستلزم بازاندیشی و اصلاح اساسی ترین مفاهیم اخلاق است. برخی معتقدند که پارادوکس شانس اخلاقی، دلیل محکمی برای کنار گذاشتن نظریه های اخلاقی سنتی به دست می دهد، و از اخلاق فضیلت، دفاع می کند.